آفتابگردان

نوشته های یه جوون ایرونی

آفتابگردان

نوشته های یه جوون ایرونی

آفتابگردان

تربیت یعنی که خود را ساختن؛
بعد از آن بر دیگران پرداختن...
-----------------------------------
خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره!
-------------------------------------------------
دست نوشته های احسان کوزه ساززاده

پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

به بهانه برگزیده شدن اثرمان و نبودن در جشنواره هلال جوان

احسان کوزه ساززاده | سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ

به نام او که هر چه داریم و هست از ذات بی بدیل اوست

سلام

صدای مان را از یکی از جنوبی ترین استان های کشور عزیزمان یعنی خوزستان و گرمای 50 درجه ای این روزهایش می شنوید؛

امیدوارم حال همه شما خوب باشد و ایام را به شادی و شادکامی بگذرانید که البته همین که از طوفان جان سالم به در برده اید باید شاد باشیدJ

حال که این نوشته برایتان خوانده می شود فرسنگ ها از شما فاصله داریم و در حال خدمت به دوستان عزیز دیگری هستیم که امیدواریم مورد قبول پروردگار قبول واقع شود.

بسیار دوست داشتیم که در کنار جوانان پاک دل هلال احمری باشیم و از بودن در کنارشان حض وافری را ببریم ولی با توجه به فرصت اندک و راهی بسی طولانی که دوست داشتیم هموار می شد که نشد و برنامه بسیار قوی دوستان دیگر قسمت نبود که البته جای گله ای هم نیست و امروز هم روز جشن و است و دیگر اصلا نباید گله کرد.

به هر حال دعوت پیامکی عاقبتی جز این نخواهد داشتJ

و اما اینجا...

می گویند که برنده اول مسابقه ای شده ایم و خاطره مان را خاطرتان پسندیده است.

خدای بزرگ را شاکریم و برایمان جای شادکامی و مسرت است.

آری خاطره ای که برگزیده شده است درست است که نام این حقیر در کنارش به چشم می خورد ولی مربوط به کعبه دل های عاشق است.

اگر آن روزها در کنار بی منتان خدمت به مردم می بودید آن را بیشتر احساس می کردید، جایی که قلب ها تصمیم می گیرند نه فکر ها و انجاست همه چیز نماینگر عاشقی است. جایی که جوان 20 ساله و یا حتی 15 ساله و شاید هم کوچک تر همه خود را برای زائران حسین بن علی می گذارد و خاک پای آنان را توتیای چشمانش می کند، جایی که بزرگی انسان ها به خدمت بیشترشان به عاشقان حرم عشق است باید هم که اتفاقاتی شگرف تحقق یابد.

پای امام مهربانی که میان باشد همه چیز ممکن خواهد شد همان گونه در نوشته ای که عرضه شده بود آن کودک بی زبان، لب به سخن می گشاید و عده ای را مبهوت خود می کند.

آری، سلاح عشق تنها سلاحی است که بر قلب های مان حکم فرمایی می کند.

خویش هم که هرازگاهی به این نوشته می نگرم سراپا اشتیاق می شوم و تنها قطراتی است که در چشمانم حلقه میزند و بغضی که گلویم را می فشارد.

حسین بن علی (ع) است که برگزیده دل ها و قلب های ماست و ما این وسط نقل کننده ای بیش نبوده و نیستیم.

اما اینجا باید از جوانانی یاد کنم که در گرمای شلمچه در میان مین های عمل نشده شوق خدمت را برایمان تداعی می کنند و تنها دغدغه زندگی شان کمک به مردم است. طرح همنوا با کاروان نینوا همه ساله در یادمان شلمچه و در مرزبین المللی ایران عراق اجرا می شود و احساس این حقیر آن است که باید بیشتر به آن بها داده بشود.

شاید هم اکنون برخی در دل هایشان بگویند که این چیزها دیگر دِ مده شده است ولی بدانید که هنوز جوانانی هستند که مد برایشان خدمت بیشتر است.

عزیزان من و مسئولین بزرگواری که امروز در این سالن اجتماعات گرد هم آمده اید به قبلی ها گفته ایم و امروز به شما عزیزان می گوییم که نگذارید که فردا چیزی جز پشیمانی که چرا در فرصتی که داشته ایم بیشتر خدمت نکرده ایم  گریبانمان را بگیرد.

و اما در پایان باید بگویم که شاید روزهای خوبی را در سازمان جوانان هلال احمر خوزستان نمی گذرانیم ولی هنوز زنده ایم و علی رغم میل خیلی هایی که نمیخواهند، صدای مان به گوشتان می رسد.

امیدوری مان همچنان باقی است چون مرد می دانیم و مرد جنگ برای خواسته هایمان، و دیری نخواهد پایید که با یاری خداوند باز هم خوزستان مهد تحولاتی چشم گیر در کشور باشد، همان گونه که تا کنون بوده است.

روز و روزگار به کامتان.

باد و طوفان نبردتان

:)

یا حق

احسان کوزه ساززاده

یه جوون ایرونی هلال احمری

ساعت 23:28

پ.ن: http://helalejavan.blog.ir/

  • احسان کوزه ساززاده

شرح حال

احسان کوزه ساززاده | يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۷ ق.ظ

چند روزی است که با خود عهد کرده ام که مطلبی را بنگارم از روزمرگی های زندگیم ولی نمیدانم چرا دل و دماغ نوشتن را ندارم!

احساس می کنم کلی حرف هست برای گفتن ولی از کجا باید شروع کرد را نمی دانم ولی این را می دانم که باید بنویسم برای دلم، برای راحتی خودم و برای گفتن از ناگفته هایی که اگر نگویم شاید کسی هم نگوید.

پس بی مهابا باید نوشت و اینکه به کجا می کشد این نوشته حسابش با کرام الکاتبین است.:)

زندگی هلال احمری ما درست است که این روزها هنوز در انتظار پایان فصل خزان و رسیدن بهار آن است که امیدواریم و می دانیم که به امید خداوند قریب است، باز هم به راه خود ادامه می دهد.

راستش را بخواهید در میان خدمت مقدس سربازی که صبح ها تا بعد از ظهر مان را تحت الشعاع قرار می دهد و کار در بازار را که به عنوان محل درآمدی است برای گذارن زندگی و البته کمی هم تفریح ! و این مذیقه زمانی و خستگی ناشی از آن شاید خیلی مثل من را از بودن با هلال احمری ها فاصله می انداخت ولی خدا رو شکر که با تلاش و همت و الطاف بی بدیل دوستان و همکاران باز هم توانستیم فرصتی را هر چند اندک در کنار دل سپردگان کمک به انسان ها و برای خدمت به مردم باشیم.

این روزها کاملا آماده تغییری بزرگ هستیم تا به امید خداوند برگ زرین دیگری در تاریخ کاری مان رقم بزنیم.

ولی در این مدت که نوانستیم برای شما بنگاریم نیز کم کار نکردیم و تلاش کردیم که روحیه کمک به خلق را در خود سرکوب نکنیم.

در این مدت کارهای خوبی با همت دوستان صورت گرفت همچون دیدار با یادگاران هشت سال دفاع مقدس که چه غریب بودند به گونه ای که زمانی که برای تحقیق محل نگهداری شان کوچه به کوچه، در به در دنبال آنان می گشتیم حتی همسایه کوچه قبلی آن ها نشانی از آن ها نمی دانست! جانبازان اعصاب و روان را تا به چشم ندیدیم که غریبند برای مان باورش سخت بود ولی حقیقتا این گونه بود و خدا رو شکر که بابی در حمایت از این عزیزان در دفتر بازدیدها  گشوده شد.

باید یادی کرد از بیماران سرطانی و کودکان بی سرپرست که در آیینی توانستیم آنان را در کنار خویش جمع کنیم و فرشی از محبت را برای آنان بگسترانیم تا شاید غبار حزن اندوه از نداشتن سایه پدر و مادر و تحمل درد و رنج را برای ساعاتی هم که شده از چهره آنان بزداییم.

برنامه ای بسیار خوب با هنرمندی هنرمندان عزیز استان صورت گرفت و گل لبخند بر چهره معصوم و نورانی این عزیزان نشست.

و البته برنامه ای بسیار دیگر که هر کدام برای خود تفسیر جداگانه ای از خدمت را دارند.

و اما این روزها که روزهای درس و امتحان است را سخت در فکر دیگری هستیم برای مسیری سترگ در راستای یکی از اهداف والای جمعیت که همان آگاهی بخشی است و سعی در بازکردن راهی دیگر داریم.

کاری که تا کنون انجام نشده است و ما هر چه میکشیم از همین عدم آگاهی کافی است که جان هموطنان مان را هر روز در مقابل حادثه تهدید می کند.

حال نمیخواهم خیلی در مورد آن هم بگویم تا زمانی که عملی شود ولی دعایمان کنید تا خداوند یاری مان دهد که این مسیری را که برای مردم نشان کرده ایم به سر منزل مقصود برسانیم انشاالله.

همیشه با خودم فکر می کنم که در رزوهایی که دغدغه هم قامتان و جوانان وطن من خیلی چیزهاست  جوانانی مانند شما هستند که هنوز قلبشان فقط و فقط برای همنوعان شان می تپد.

 

  • احسان کوزه ساززاده