آفتابگردان

نوشته های یه جوون ایرونی

آفتابگردان

نوشته های یه جوون ایرونی

آفتابگردان

تربیت یعنی که خود را ساختن؛
بعد از آن بر دیگران پرداختن...
-----------------------------------
خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره!
-------------------------------------------------
دست نوشته های احسان کوزه ساززاده

پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

این جا شلمچه نقطه صفر مرزی...

احسان کوزه ساززاده | شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۱، ۰۲:۲۲ ق.ظ

خرمشهر سرزمین نخل های بی سر، قطعه ی گمشده ای از بهشت و مشهد شهدای گمنام که برای وجب به وجبش خون پاک شهیدان وطن جاری شده است.

همیشه در  شلمچه کاروان های راهیان نور را می دیده ایم که برای زیارت خاک پاک اینجا قدم گذاشته و می گذارند.

خداییش هر جایش را که نگاه می کنی و لحظه ای تصور می کنی که اینجا جای پای شهیدی است، هوایش تمام وجودت را پر می کند و به فکر فرو می برد.

این روزها روزهای نزدیک شدن به اربعین حسین(ع) است.

پایانه خروجی مرزی جای سوزن انداختن نیست، مردم از شهرهای مختلف آمده اند: از قم، بابل، تهران، حتی از مشهد آمده اند اینجا تا از این مکان مقدس خود را به دیار عشق حسین(ع)، کربلا برسانند.

فکرش را هم نمی کنی که برخی از مردم یک هفته است که اینجا منتظر هستند تا شاید فرجی شود و حرکت کنند به آن سوی مرزها، که البته مرغ دل هایشان خیلی جلوتر از خودشان اکنون در کربلاست.

خیلی ها پای پیاده آمده اند اینجا، پای حرف یکی از آن ها که می نشینم می گویند: عراق روادید صادر نمی کند و من هم بدون کاروان آمده ام تا از کشور خارج شوم ولی...

اشک چشمانش را فرا می گیرد و با زبان عربی جملاتی را به ما می گوید؛ رضا چلدوای که یکی از جوانان با گذشت و خوب جمعیت هلال احمر خرمشهر است را صدا می کنم تا صحبت هایش را برایمان ترجمه کند:

به خاطر حسین، به عشق حسین و برای زیارت حسین آمده ام اینجا ولی نه به ما می گویند بروید نه بمانید البته دل رفتن هم نداریم، هر لحظه امکان دارد دوباره مرز باز شود و بتوان از کشور خارج شد، از ما خواهش می کنه که آیا ما می تونیم واسشون کاری کنیم؟

رضا خودش بهش جواب می ده که ما هم کاری از دست مان ساخته نیست و می تونیم براشون فقط دعا کنیم و از امکاناتی که هلال احمر براشون مهیا ساخته استفاده کنن.

از او می پرسم! حاج خانم از بچه های هلال احمر راضی هستین؟ جواب می دهد: آره خدا خیرشون بده. برامون چادر برپا کردن و بهمون پتو می دن حداقل یکی هست اینجا که به فکرمون باشه.

آری...اینجا اعضای جمعیت هلال احمر خرمشهر در میان خاک و مین و مردم مشتاق حسین(ع) خدمت گذاری می کنند، اردوگاه اسکان اضطراری برپا کرده اند و مردم از راه رسیده را برای استراحت مستقر می کنند مردمی که از جای جای کشور آمده اند.
                          


ادامه این دست نوشته را در ادامه مطلب بخوانید...

اینجا تا صفر مرزی کمتر از یک کیلومتر فاصله است. به گفته خودشان متاسفانه امسال جای قبلی شان که محفوظ تر و مجهزتر بوده را ندارند و دقیقا در بیایان بی حصار اردوگاه زنده اند و مثل آن که که چند شب پیش هم شرایط جوی بدی را تجربه کرده اند.

حاج آقا جلیلیان از امدادگران با سابقه و باگذشت جمعیت هلال احمر به ما می گوید: چند شب پیش باد و طوفان و باران امان مردم را برید. خیلی از چادرها را آب فرا گرفت، خدا خیر بدهد جوانان هلال احمری را این اردوگاه را بعد از حادثه از نو برپا کردند تا مردم بتوانند راحت تر باشند.

اینجا عشق را به معنی واقعی کلمه می توان دید. جایی که جوان زیر پای زائر حسین را جارو می کشد، بین آن ها چای و خرما پخش می کنند؛ دقیقا وسط بیایان جایی که هیچ چیز نیست عده از مردم خودجوش بین عزاداران گرسنه و تشنه آب و غذا توزیع می کنند، حتی تعدادی جوان آمده اند اینجا ایستگاه صلواتی زده اند همین جا غذا آماده می کنند، میان مردم پخش می کنند و جوانان هلال احمر خرمشهر به آن ها هم کمک می کنند.


                         

از حال و روز بچه های هلال احمر می پرسیم: می گویند خدا رو شکر مردم راضی هستند ولی ما راضی نیستیم!اینجا مصدوم داشته ایم که نتوانستیم آن گونه که مطلوب است برایشان کاری انجام دهیم! سال گذشته با همکاری مسئولین اینجا بیمارستان صحرایی داشتیم، بین مردم اب آشامیدنی و غذا تقسیم می کردیم، مکان مان محصورتر و بهتر بود چه از لحاظ امنیتی و چه از لحاظ خطر مین ها و امسال... ؛ ای کاش رسیدگی بهتری می شد تا کمتر شرمنده بودیم در پیشگاه زائرین حسین(ع).

راست می گفت مراجعین زیادی را به چشم دیدیم که هلال احمری ها شرمنده ی روی شان بودند! درست است که با دستان خالی اینجا خدمت می کنند ولی فکر می کنم حضور در اینجا هم باید قسمت شود، قسمت آن هایی که می توانستند دست در دست این جوانان بگذارند؛ ولی خواسته و یا ناخواسته نگذاشته اند و از غافله عشق جا مانده اند.

احساس می کنم اینجا به خدا نزدیک تریم. زائری را که حسین (ع) دعوت کرده است خودش هم به فکر همه چیزش هست، مردم را می بینیم که مشتاقانه در کم مهری مسئولین به فکر عزاداران حسین(ع) هستند و نمی گذارند گرسنه و تشنه بمانند؛ می گویند: مگر ما مرده ایم که عزادار آقا بخواهد نگران باشد.

چه کار می کند حسین با قلب های مان...

اینجا تجلی مهر به هم نوع است، جای همه خالی است.دست های پر مهر جوانان، امدادگران و حتی پیشاهنگان دانش آموز هلال احمری گره خورده است با دست های مردم برای کمک به هم نوع.

اینجا در نبود همین چیزها است که دستان خداوند و دست بریده ابالفضل(ع) کمک و یاری دهنده آن هاست و آنان را دل گرم می کند، آری دستان ابالفضل (ع) که به گفته امام صادق (ع) برای ایشان نزد خداوند مقامی است که همه شهیدان در روز قیامت بر آن غبطه خواهند خورد.

اینجا شلمچه نقطه صفر مرزی.

نظرات  (۱)

  • میلاد صمیمی نعمتی
  • عالی خدا قوت
    پاسخ:
    ممنون برادر...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">