آفتابگردان

نوشته های یه جوون ایرونی

آفتابگردان

نوشته های یه جوون ایرونی

آفتابگردان

تربیت یعنی که خود را ساختن؛
بعد از آن بر دیگران پرداختن...
-----------------------------------
خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو بیاره!
-------------------------------------------------
دست نوشته های احسان کوزه ساززاده

پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جشن کودکان بی سرپرست» ثبت شده است

شرح حال

احسان کوزه ساززاده | يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۰۷ ق.ظ

چند روزی است که با خود عهد کرده ام که مطلبی را بنگارم از روزمرگی های زندگیم ولی نمیدانم چرا دل و دماغ نوشتن را ندارم!

احساس می کنم کلی حرف هست برای گفتن ولی از کجا باید شروع کرد را نمی دانم ولی این را می دانم که باید بنویسم برای دلم، برای راحتی خودم و برای گفتن از ناگفته هایی که اگر نگویم شاید کسی هم نگوید.

پس بی مهابا باید نوشت و اینکه به کجا می کشد این نوشته حسابش با کرام الکاتبین است.:)

زندگی هلال احمری ما درست است که این روزها هنوز در انتظار پایان فصل خزان و رسیدن بهار آن است که امیدواریم و می دانیم که به امید خداوند قریب است، باز هم به راه خود ادامه می دهد.

راستش را بخواهید در میان خدمت مقدس سربازی که صبح ها تا بعد از ظهر مان را تحت الشعاع قرار می دهد و کار در بازار را که به عنوان محل درآمدی است برای گذارن زندگی و البته کمی هم تفریح ! و این مذیقه زمانی و خستگی ناشی از آن شاید خیلی مثل من را از بودن با هلال احمری ها فاصله می انداخت ولی خدا رو شکر که با تلاش و همت و الطاف بی بدیل دوستان و همکاران باز هم توانستیم فرصتی را هر چند اندک در کنار دل سپردگان کمک به انسان ها و برای خدمت به مردم باشیم.

این روزها کاملا آماده تغییری بزرگ هستیم تا به امید خداوند برگ زرین دیگری در تاریخ کاری مان رقم بزنیم.

ولی در این مدت که نوانستیم برای شما بنگاریم نیز کم کار نکردیم و تلاش کردیم که روحیه کمک به خلق را در خود سرکوب نکنیم.

در این مدت کارهای خوبی با همت دوستان صورت گرفت همچون دیدار با یادگاران هشت سال دفاع مقدس که چه غریب بودند به گونه ای که زمانی که برای تحقیق محل نگهداری شان کوچه به کوچه، در به در دنبال آنان می گشتیم حتی همسایه کوچه قبلی آن ها نشانی از آن ها نمی دانست! جانبازان اعصاب و روان را تا به چشم ندیدیم که غریبند برای مان باورش سخت بود ولی حقیقتا این گونه بود و خدا رو شکر که بابی در حمایت از این عزیزان در دفتر بازدیدها  گشوده شد.

باید یادی کرد از بیماران سرطانی و کودکان بی سرپرست که در آیینی توانستیم آنان را در کنار خویش جمع کنیم و فرشی از محبت را برای آنان بگسترانیم تا شاید غبار حزن اندوه از نداشتن سایه پدر و مادر و تحمل درد و رنج را برای ساعاتی هم که شده از چهره آنان بزداییم.

برنامه ای بسیار خوب با هنرمندی هنرمندان عزیز استان صورت گرفت و گل لبخند بر چهره معصوم و نورانی این عزیزان نشست.

و البته برنامه ای بسیار دیگر که هر کدام برای خود تفسیر جداگانه ای از خدمت را دارند.

و اما این روزها که روزهای درس و امتحان است را سخت در فکر دیگری هستیم برای مسیری سترگ در راستای یکی از اهداف والای جمعیت که همان آگاهی بخشی است و سعی در بازکردن راهی دیگر داریم.

کاری که تا کنون انجام نشده است و ما هر چه میکشیم از همین عدم آگاهی کافی است که جان هموطنان مان را هر روز در مقابل حادثه تهدید می کند.

حال نمیخواهم خیلی در مورد آن هم بگویم تا زمانی که عملی شود ولی دعایمان کنید تا خداوند یاری مان دهد که این مسیری را که برای مردم نشان کرده ایم به سر منزل مقصود برسانیم انشاالله.

همیشه با خودم فکر می کنم که در رزوهایی که دغدغه هم قامتان و جوانان وطن من خیلی چیزهاست  جوانانی مانند شما هستند که هنوز قلبشان فقط و فقط برای همنوعان شان می تپد.

 

  • احسان کوزه ساززاده